زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

تمام شد

۲۸ شهریور 85  شروع شد

.  

.

.   

.  

شهریور 87 تمام شد!

جوانمرد

به دنبال ایار می گردم ، که نامش از یار بیاید و مرامش از یاری...

آن ایار که به نور و به نار سوگند بخورد و به مهر و به ماه ...

.

.

. 

عالم هر بامداد که بیدار می شود در جستجوی علم است، می رود تا علمش را افزون کند.

تو عالم نباش!

زاهد هر بامداد که بیدار می شود در جستجوی زهد است، می رود تا زهدش را زیاد کند.

تو زاهد نباش!

اما جوانمرد هر بامداد که بر می خیزد در جستجوی عشق است، می رود تا دلی را شاد کند.

تو جوانمرد باش!

و جوانمرد نخواهی شد، مگر آنکه جهانمرد باشی.

گرم شو از مهر و زکین سرد باش                        چون مه و خورشید جوانمرد باش

جوانمرد

عرفان نظرآهاری

گل بی خار

بعضی چیزها مثل خار به چشم آدم می‌روند.

بعضی افراد مثل خار به قلب آدم می‌روند.

میگن گل بی خار نمیشه، ولی اگر گل خشکید فقط خارش باقی می‌مونه و باعث آزار میشه.

پس تو نگذار گلت پرپر بشه و خارت باقی بمونه