زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

جوانمرد

به دنبال ایار می گردم ، که نامش از یار بیاید و مرامش از یاری...

آن ایار که به نور و به نار سوگند بخورد و به مهر و به ماه ...

.

.

. 

عالم هر بامداد که بیدار می شود در جستجوی علم است، می رود تا علمش را افزون کند.

تو عالم نباش!

زاهد هر بامداد که بیدار می شود در جستجوی زهد است، می رود تا زهدش را زیاد کند.

تو زاهد نباش!

اما جوانمرد هر بامداد که بر می خیزد در جستجوی عشق است، می رود تا دلی را شاد کند.

تو جوانمرد باش!

و جوانمرد نخواهی شد، مگر آنکه جهانمرد باشی.

گرم شو از مهر و زکین سرد باش                        چون مه و خورشید جوانمرد باش

جوانمرد

عرفان نظرآهاری

نظرات 1 + ارسال نظر
سولی 16 شهریور 1387 ساعت 11:48 ب.ظ

به بهههههههههههه
چه زود به زود آپ میشه اینجا !!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد