بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

شنبه :

از درب بالایی وارد محوطه شدم، برای رسیدن به شبستان باید چند دقیقه ای پیاده می رفتم.

در تمام طول راه فکر می کردم چقدر فرصت باقیست تا پنجشنبه و پایان هفته!

عصر مجله همشهری جوان به دستم رسید، چند صفحه اول رو خوندم و باقی مطالب رو برای روزهای بعدی هفته نگه داشتم.


فکر می کردم هفته طولانی پیش رو دارم!


امروز (پنجشنبه) :

وقتی رسیدم خونه شماره جدید مجله همشهری جوان روی میزم بود!

باورم نمی شد یعنی واقعاً یک هفته گذشت؟

تازگی ها روزها خیلی خیلی زود می گذره!

اونقدر زود که من هنوز فکر می کنم فردا اوایل مرداد ماهه و من 9 صبح مترو طالقانی قرار دارم.....