۱- روبروی جام جم یک صندوق صدقات رو مثل درخت کاشته بودن تو باغچه پیاده رو دورشم با شمشاد و میله استتار کرده بودن!!
صندوق صدقات بالای شهرم با پایین شهر فرق داره عین آدماشون ...
۲- وقتی آخرین قدم ها رو برای رسیدن بهت برمی داشتم انجیرهای له شده پیاده رو توجهم رو جلب کرد که زیر پای عابرانی مثل من و تو دیگه قابل شناسایی نبودن.
نکنه تو هم کاری کنی که من زیر پای عابری مثل تو قابل شناسایی نباشم ...
۳- دچار بحران فزونی منابع شدم! در وسط کلی منبع غرقم ولی نمی دونم
از کجا باید شروع کرد؟؟
۴- شمارنده بازهم از صفر می شمارد ... |