زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

من و ابر و ستاره

چند وقته یه دوست جدید پیدا کردم

هر شب وسط قاب پنجره منتظرمه تا بهش شب بخیر بگم!

گاهی اوقات که دیر می خوابم میره گوشه پنجره و خودش رو پشت قاب پنجره قایم میکنه با من قهر میکنه.

۲شب پیش یک مزاحم پیدا شد! با من و دوستم بازیش گرفته بود! هی میومد بین ما

دیشب این مزاحم قدرتمندتر شده بود

رفته بود محکم جلوی دوستم ایستاده بود و از جلوش تکون نمی خورد

خیلی منتظر موندم تا بهش شب بخیر بگم اما مزاحم نذاشت

ای کاش از روز اول به حضور مزاحم اعتراض می کردم

نظرات 2 + ارسال نظر
طوبی 9 مرداد 1388 ساعت 05:50 ب.ظ http://soghateyad.blogfa.com/

سلام
چه دوستی پاک و بی آلایشی از جنس مرغوب آسمان داری
کوتاه نوشتی دلنشین بود
شاد باشی

طره 11 مرداد 1388 ساعت 03:33 ق.ظ http://www.torrehashoftegi.parsiblog.com

سلام
گاهی پرده ماییم گاهی دوست!
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد