زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

تنها

اولین شنبه مرداد - جلسه هم اندیشی


استاد واحدی: ایاک نعبد و ایاک نستعین: تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم......

وقتی ما تنها خدا را شایسته‌ی عبادت می‌بینیم، دیگر نباید کس یا چیز دیگری را مانند خدا بدانیم و در مقابلش کرنش کنیم و عظمتی برایش ببینیم که تنها شایسته‌ی خداست.


* صحبت ها تاثیر زیادی روی من گذاشت. احساس کردم باید یه جاهایی از زندگی تجدید نظر کنم

تمام مسیر برگشت به خونه داشتم به صحبت ها فکر میکردم و .....


یکشنبه

یک تحول اساسی در زندگی رخ داد .... و من خوشحال از این تحول .... با خودم فکر می کردم حتما به خاطر صحبت های دیروز و تصمیمات دیروزمه!


دومین شنبه مرداد - جلسه هم اندیشی

به حاج آقا گفتم که هفته پیش بعد از صحبت های شما کلی تغییر و تحول در من ایجاد شده!

ایشون فرمودند : مواظب آزمایش های الهی باشید! و .....


سومین شنبه مرداد

صبح شنبه امتحان سختی اومد سراغم!

تا وقتی برسم خونه خیلی تلاش کردم که گریه نکنم!

اما توی راه دیگه نتونستم طاقت بیارم!

همش یاد صحبت های شنبه قبل می افتادم!

چقدر زود آزمایش اومد سراغم!

من حکمت آزمایش رو نمی دونستم!

اما اصلا دوست نداشتم که مورد این آزمایش قرار بگیرم و ...


چهارمین شنبه مرداد

خودم احساس میکنم در این آزمایش موفق و پیروز نبودم!

امیدوارم زودتر این آزمایش تموم بشه و من حکمت اون رو بفهمم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد