زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

* کمتر از ذره ام و دست به دامان توام *

سه سال و ده ماه پیش آخرین دیدار ما بود!

در این مدت هرچه تلاش کردم نشد

دعوتم نکرد!

دعوت نشدم !

اما....

فردا منم زائرم




توو دل یه مزرعه یه کلاغ روسیاه هوایی شده بره پا بوس امام رضا
اما هی فکر می کنه اونجا جای کفترا  ست ، آخه من کجا برم ، یه کلاغ که رو سیا ست
من که توی سیاهی ها از همه رو سیاه ترم ، میون اون کبوترات با چه رویی بپرم
توو همین فکرا بودش کلاغ عاشقمون یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون
که یهو صدای گفت تو نترسو راهی شو ، به سیاهی فکر نکن، تو یه زائری برو
من که توی سیاهی ها از همه رو سیاه ترم ، میون اون کبوترات با چه رویی بپرم

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی 3 اردیبهشت 1388 ساعت 12:00 ب.ظ http://www.30o.ir

سلام،
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

سمیه 5 اردیبهشت 1388 ساعت 02:04 ب.ظ http://avazehasti.persianblog.com

سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را / چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، / به شکوفه ها، به باران، / برسان سلام ما را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد