زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

آخرین لحظه!

قدیما میگفتن اگه می خوای یک نفر رو بشناسی ببینن دوستش کیه!

من تعریف دوستای تو رو شنیدم

اما ...

فکر کردم شاید تو با اونها فرق کنی!

ماه پشت ابر نموند!

تو هم عین اونها بودی!

واقعا باید حرف قدیمیا رو با طلا نوشت!

و من به تو دنیای کفش رو هدیه دادم در آخرین لحظه!

  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد