زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زندگی آینه ای بیش نبود

                             

زندگی آینه ای بیش نبود

که در آن صورت خود را دیدم

من درون آینه

مثل گل خندیدم،

مثل پر رقصیدم،

مثل دل لرزیدم

زندگی راه درازیست که من

از درون آینه،

قصه هایش دیدم

من در آن راه دراز

چشمه هایی دیدم

نهرها، باغها، کوههایی دیدم

من در آن راه دراز

صحرایی دیدم

خشکی، قحطی، دره هایی دیدم

من به امید بهار،

برفهایی دیدم

در پی پاییزش،

فصلهایی دیدم

من درون آینه،

همدلی را دیدم

آرزو، ماندن، روییدنی را دیدم

من درون آینه،

بد دلی را دیدم

یاس، رفتن،پژمردگی را دیدم

من درون آینه

خوشتن را دیدم

قافل از خوبی، بدی، آشنایی دیدم

آشنایی که در آن راه دراز

از من و آینه زمن دور تر است

آشنایی که به همراه زمان

از خود و عکس خودش پیرتر است

زندگی آینه ای بیش نبود

نظرات 4 + ارسال نظر
بی تبیییییت 10 آبان 1387 ساعت 12:00 ق.ظ

به به فوق العادست خانم مهندس

متفکر64 27 آبان 1387 ساعت 09:05 ب.ظ

دلم تنگه

فرشته 27 اسفند 1388 ساعت 03:52 ق.ظ http://onlychild.persianblog.ir

سلام خانم مهندس با عرض تبیک پیشاپیش سال نو
شعر اینه شعر منه فرشته در وب لاگ یکی یکدونه دختر
خوسحال میشدم اگر زیر شعر اسم من و وب لاگم رو هم میدیدم
خوشحالم که از شعرم خوشت اومده

فرشته 14 تیر 1391 ساعت 10:05 ق.ظ http://onlychild.persianblog.ir

سلام دوست عزیز ممنونم که شعر من رو گذاشتین تو وبلاگتون اسم این شعر آینه هست نه زندگی آینه ای بیش ننبود و کاش اسمی از شاعر و یا آدرس از وبلاگمم در کنارش میگذاشتین
ازتون خواهش میکنم اطلاعات من رو در کنار این شعر بنویسید
ممنونم
فرشته- یکی یکدونه دختر - http://onlychild.persianblog.ir/

جالب میبینم که قبلا هم این درخواست رو از شما داشتم اما هنوز تغییری در این نوشته نکرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد