زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

کاخی روی آب

 

مثل اینکه دوباره رسیدم به پله اول

اینبار هم اشتباه کردم.

دختر جان، آخه این چه کاریه؟

مگه آدم عاقل روی آب کاخ میسازه؟

                   

 

درسته، من رفتم روی آب یه کاخ ساختم ، یه کاخ بزرگ و با شکوه. ولی چه فایده !

یه موج اومد ، یه موج نه چندان عظیم و همه کاخ منو خراب کرد. حالا باید از اول شروع کنم. از صفر.....

خدایا تو کمکم کن......

اینبار باید برم روی یه کوه محکم و استوار کاخمو بسازم تا دیگه خراب نشه. چون شانس من خیلی خوبه امیدوارم اینبار دیگه زلزله کاخمو خراب نکنه. دیگه قدرت ساختن دوبارشو ندارم.

                     

یک کمی که فکر میکنم می بینم شاید بشه از ویرانه های کاخم استفاده کنم. شاید یه ذره امید باشه!

اینبار درست تر نگاه میکنم و یه جای خوبو انتخاب میکنم.

خدایا از تو کمک می خوام نذار هیچ باد و بارون و زلزله ای کاخمو خراب کنه.
نظرات 2 + ارسال نظر
سروش 13 مرداد 1385 ساعت 01:05 ق.ظ http://koupid.persianblog.com/

خانه ای روی آب فیلمی از بهمن
باهاش صمیمی ام چون اومده دانشگامون منم تو جلسه اش شرکت کردم !!!
واسه همین بهش میگم بهمن...
هیچ وقت تکیه به باد نکن

ali 18 اردیبهشت 1386 ساعت 09:31 ب.ظ http://bahallboy.blogfa.com/

س

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد